خسرو شکیبایی
آن که در چهر? او مهر دل آرایی بود
در ره کسب هنر عاشق شیدایی بود
دل او خان? عشق و همه دریایی بود
در صدایش رگ? غیرت و گیرایی بود
هنرش جالب و جذاب و تماشایی بود
به خدا خسرو خوبان ِشکیبایی بود
از روز جمعه همه رسانه ها اعم از مطبوعات و خبرگزاری از هامون و سارا می گویند اما من می گویم خانه سبز چرا که با این سریال این بازیگر را شناختم. شاید خنده دار باشد اما من خسرو شکیبایی را با سریال خانه سبز شناختم ؛ با اشک هایش گریه کردم و با خنده هایش خندیدم. خدایش بیامرزد. واقعا نمی دانم چه بگویم که زبانم از گفتن آن قاصر است. از شنیدن این خبر آنقدر بهت زده شده بودم که نتوانستم برای رسانه ای که در آن مشغول به کار هستم، یادداشتی برای آن مرحوم بنویسم. این خبر غم انگیز دومین خبر غم انگیزی بود که پذیرفتنش برایم سخت بود. او رفت اما ای کاش دست از این مرده پرستیمون برداریم. امثال خسرو شکیبایی هم در تلویزیون و هم در سینما هستند که درحال حاضر مشغول به کار هنری هستند اما دریغا که هیچ یادی از آن ها نمی کنیم. پروین سلیمانی، اصغر بیچاره و... درحال حاضر بیمار هستند آیا از آن ها یادی کرده ایم یا منتظر هستیم تا خدای نا کرده دار فانی راوداع کنند و سپس با تیترها و مطالب فانتزی صفحات روزنامه ها و خبرگزاری ها را پر کنیم. ترا به خدا قسم دست از این مرده پرستی برداریم تا زنده هستیم قدر یکدیگر را بدانیم و به یاد هم باشیم.