سفارش تبلیغ
صبا ویژن

M!nD D0cUl\/l3nT

صفحه خانگی پارسی یار درباره

یک دعای متفاوت

    نظر
 
A different kind of prayer
یک دعای متفاوت
Heavenly Father, Help us remember that the jerk who cut us off in traffic last night was a single mother who worked nine hours that day and is rhshing home and spend a few precious moments with her children.
ای خدای بزرگ ( پدر آسمانی )، کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن کسی که دیشب در خیابان راه ها را بست، مادر تنهایی بود که آن روز بعد از نه ساعت کار ،می راند که با عجله به طرف خانه اش برود تا شام درست کند .به درس بچه ها برسد، رخت ها را بشوید و چند دقیق? با ارزش را کنار فرزندانش بگذراند
Help us to remember that the pierced, tattooed, disinterested young man who can" t make change correctly is a worried 19-year-old college student, balancing his apprehension over final exams with his fear of not getting his student loans for next semester.
کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن مرد جوان ژنده پوش بی تفاوتی که تنش را خالکوبی کرده و بدون اینکه هیچ تغییر مثبتی در زندگی اش بدهد، شاگرد مدرس? مضطرب نوزده ساله ای بود که هم? حواسش در پی امتحانات نهایی اش بود و می ترسید نتواند .برای ترم بعد وام ( تحصیلی ) بگیرد و مخارج تحصیلاتش را بپردازد
Remind us, Lord, that the scary looking bum, begging for money in the same spot every day ( who really ought to get a job! ) is a salve to addictions that we can only imagine in our worst nightmares.
خدایا به یادمان بیاور که آن آدم بی تفاوتی که هر روز در یک گوشه نشسته ( !و گدایی می کند ( در حالی که باید کار کند اسیر اعتیادی است که ما فقط می توانیم آن را در .وحشتناک ترین کابوس های شبانه مان ببینیم
Help us to remember that the old couple walking annoyingly slow throght the store aisles and blocking our shopping progress are savoring this moment, knowing that, based on the biopsy report the got back last week, this will be the last year that they go shopping together.
کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن زوج پیری که آهسته و با زحمت در راهروی فروشگاه ( ضمن سد کردن راه دیگران ) قدم می زنند و از لحظات خود بهترین استفاده را می برند ( اگر چه نتیج? آزمایش های هفت? قبل زن نشانگر این بود که آخرین سال خرید مشترک آن دو خواهد بود و می خواهند (. که این لحظه های آخر را با هم مزه مزه کنند
Heavenly Father, remind us each day that, of all the gifts you give us, the greatest gift is love. It is not enought to share that love with those we hold dear. Open our hearts not to just those who are close to us, but to all humanity.
ای خدای بزرگ ( پدر آسمانی ) هر روز به یادمان بیاور که از هم? نعمتهایی ،که به ما ارزانی داشته ای، بالاترین آن محبت است .اگر چه کافی نیست که به عزیزانمان محبت کنیم .خدایا دلهایمان را بگشا، نه فقط به روی نزدیکانمان، بلکه به روی هم? انسان ها
Let us be slow to judge and quick to forgive, show patience, empathy and love!
.یاری مان کن تا دیر قضاوت کنیم و زود ببخشیم .یاری مان کن تا شکیبایی، همدلی و مهربانی کنیم
از کتاب یک دعای متفاوت متن دو زبانه ترجم? زهره زاهدی

هر چیزی ممکن است...

هر چیزی ممکن است...

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی تصور آن را میکنید

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی آن را با تمام جزییات تجسم میکنی

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی انتظار آن را داری

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد،وقتی طرحی واقعی و عملی را در ذهن می پرورانی

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی با تلاش و شکیبایی گامی به جلو بر میداری

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد،وقتی قاطعانه متعهد شوی

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی آن را با وجود تمام موانع و چالش های پیش رو انجام دهی

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی با وجود همه فراز و نشیب ها به آینده می نگری استقامت به خرج میدهی

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی بتوانی از اشتباهات درس و از ناکامی ها نیرو بگیری

هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، وقتی علاقه جدیت و ابتکار عمل خود را به کار گیری

وقتی تصور و تجسم میکنی، انتظار می کشی، برنامه ریزی می کنی ، کاری را به انجام می رسانی ، تعهد میشوید و استقامت می کنی و مشتاقانه با هر چالشی روبرو می شوی چیزی را که می خواهی نه تنها "ممکن است" اتفاق بیفتد بلکه " قطعا" اتفاق میفتد


نگو عاشقی وقتی نیستی

 

هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش رو داری
هرگز نگو برای همیشه ,وقتی میدونی جدا میشی
هرگز نگو دوست داری اگر حقیقتا به آن اهمیت نمیدی
درباره احساست سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد
هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری
به کسی نگو تنها اوست وقتی در فکرت به دیگری فکر میکنی
و کسی رو که دوست داری به این آسونی ها از دست نده
شاید هیچوقت کسی رو به اون اندازه دوست نداشته باشی
کسی هم که دوستت داره به این آسونی ها از دست نده
شاید هیچ کسی به اندازه اون دوستت نداشته باشه

نشانی

 

"خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت


"نرسیده به درخت،

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می‌آرد

پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی
دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی
کودکی می‌بینی

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور

و از او می‌پرسی

خانه ی دوست کجاست؟؟

سهراب سپهری


اسم اون احساس که عشق نیست!!!

    نظر

 

دکتر: تا حالا عاشق شدی؟

من: عاشقی که شدن نداره!

دکتر: بودین؟

من: عاشقی که بودن نداره !

دکتر: باباجون! منظورم اینه که تا حالا شده

دل به کسی ببندی؟

خوشحال حضور کسی بشی؟

دل تنگ دوری کسی بشی؟

برات نامه بنویسه از زیبایی ها؟

براش چاخان کنی از زیبایی ها؟

من: خوب بله!

ولی اسم اون احساس که عشق نیست!

دکتر: جالبه!

مایلم تعریفتون رو از عشق بدونم...

من: بپرسید راحتترم

دکتر: اسم اون رابطه رو شما چی می ذارین؟

من: فرادوستی!

دکتر: این فرادوستی یعنی چی؟

من: تکمیل نداشته های خود به حضور کسی که نداشته هات رو همراه داره